دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

کلاه مرموز!

گاهی اوقات از دیدن بعضی چیزها و رفتارها در فضای آموزشی دلم می گیرد. نمونه اش چیزی بود که روز جشن الفبا دیدم و هنوز از ذهنم نرفته است:         وجود " کلاه بی سوادی " در کلاس برای تشویق است یا تنبیه؟ نمی دانم؟! شاید برای من و باقی بزرگترها این کلاه نقش دکوری و به قول عام "لولو خورخوره " کلاس را داشته باشد. اما برای دختران هفت ساله ای که هر روز قرار است چشمشان به این کلاه بیفتد و هراس بر سر گذاشتن این کلاه در دل های کوچکشان لانه کند ، فاجعه است!فاجعه! کلاس اولی باید بخندد و بازی کند و حروف را یکی یکی یاد بگیرد. کاش کسی به فکر بود... کاش... &nb...
6 خرداد 1393

دلخوشی ها کم نیست!

یکی از علایق من در زندگی ، تسبیح است! هر وقت برای زیارت به قم یا شهرری و حرم حضرت عبدالعظیم و یا به مشهد می روم ، با تمام حس بینایی ام ، تسبیح های رنگی را می بینم و صفا می کنم و حظ می برم. گاهی هم خودم را خجالت می دهم و می خرم و یا از دوستی ، عزیزی ، سوغاتی ، برایم می رسد و من مشعوف می شوم. تا به حالا تسبیح ها یم را در یک ظرف شیشه ای نگه می داشتم و هر چند وقت یک بار آنها را بیرون می ریختم و با دختر ها دانه دانه می دیدیم و عشق می کردیم و ذوق! و من داستان هر کدام را چند باره و چند باره برایشان می گفتم. امسال که خودمان را تحویل گرفتیم و مبلمان را تازه کردیم و بالطبع میز وسط مبلمان را ، فکری به سرم زد که به ج...
2 خرداد 1393

جشن الفبای دختر دومی

دیروز ، پنجشنبه اول خرداد ماه نود و سه جشن الفبای دختر دومی بود. روز چهارشنبه کمی برای تزیین کلاس کمک کردیم ولی زود برگشتم.از صبح سر کار بودم و کاملاً هلاک! روز پنجشنبه از ساعت هفت و ربع صبح مدرسه بودیم برای برگزاری جشن به اتفاق 4 نفر دیگر از مادران بچه ها. و برگزاری جشن الفبای دختر دومی:                                   کلاس اول هم تمام شد! انگار به چشم بر هم زدنی گذشت فاصله ی این پست و این پست تا...
2 خرداد 1393

مینون خان!

این روزها دخترک علاوه بر "عزیز" یک یار دیگر نیز پیدا کرده است و او هم کسی نیست جز : "مینون"!!! یا همان میمون     دخترک چنان این موجود نه چندان زیبا را عزت و احترام می کند و قربان و صدقه می رود که به پای عزیز رسانده او را! در همه ی موارد نظر "مینونه" برایش محترم است و بی نظر او کارش پیش نمی رود. دستش را در پشت عروسک می برد و می ایستد روبروی من و می گوید :"مــــــــــــــــــــــــــــــاچ!" و وقتی با مینون! روبوسی می کنم دخترک لطف می کند و دهان میمون را پاک می کند تا خدای ناکرده میمون از ماچ کردن من بدش نیامده باشد! خدایا!!!! این میان یک مشکل ع...
1 خرداد 1393